جدول جو
جدول جو

معنی چاب غراب - جستجوی لغت در جدول جو

چاب غراب
گزافه گویی، حرف مفت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُ)
چاهی است بر یک روزه از مدینه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ غُ)
امیر سعدالدین ابراهیم بن عبدالرزاق اسکندرانی. یکی از امراء مصر، پدر و جد او در اسکندریه مقام وزارت داشته اند و مولد او بشهر مزبور بوده است. جمال الدین محمود او را بقاهره خواند و مقام کاتبی ملک ظاهر برقوق بدو دادند. پس از مرگ برقوق در زمان ملک ناصر ادارۀ کلیۀ امور دولت بدو مفوض گشت و برادر خود فخرالدین را نیز از اسکندریه طلب کرد و مناصب دولتی را دو برادر میان خود بخش کردند و کار او بجائی رسید که مدتی ملک ناصر را از سلطنت خلعو برادر او ملک منصور را بجای او نصب کرد و باز ملک منصور را معزول کرد و ناصر را بپادشاهی برداشت، آنگاه که دیوان کتابت ملک برقوق بدو مفوض گشت منتها بیست سال داشته است و در 808 ه. ق. وفات یافت و با طنطنه و جلالی بی نظیر جنازه او را تشییع و دفن کردند
لغت نامه دهخدا
دروغ گویی، چاخان
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ای شکاری
فرهنگ گویش مازندرانی